چیزهایی هست که هر چه هم که نخواهی شان ببینی ،
باز می آیند . باز سنگین و بی رحم می آیند
و گرد تو را می گیرند و توی چشم و جانت می روند
و همه وجودت را پُر می کنند و آن را می ربایند ،
که دیگر تو نمی مانی ،
که دیگر تو نمانده ای که آن ها را بخواهی یا نخواهی !
آن ها تو را از خودت بیرون رانده اند
و جایت را گرفته اند و ... خود تو شده اند ...
دیگر تو نیستی که درد را حس کنی
تو خود درد شده ای ...
- ابراهیم گلستان -